دخترک سیگار فروش شب کریسمس انتهای فاجعه ی کاریش بود.خب او سیگار های خاصی که نمیدانم چه طور بوده میفروخته.مردم به معجزه ی کریسمس بیشتر از آن اعتقاد داشتند که نیاز داشته باشند شب کریسمس را در عالم هپروت بگذرانند.به غیر از اینم مثلا مرد خانواده واقعا نمیخواسته وقتی سر شام بعد از دعا بچه ها و زنش را بغل میکند بوی سیگار بدهد.برای همین دخترک که به هرکس التماس میکرده آقا لطفا یه سیگار با جواب من سیگاری نیستم مواجه میشده و خانم ها هم که خب...احتمالا با جواب حرف دهنتو بفهم دختره یپتیاره روبرو میشد.
دخترک سیگار ها را یکی یکی کشید وگرنه تو را به خدا اینقدر ابله نباشید.کدام کبریتی به آدم توهم بوقلمون و بخاری و درخت کریسمس و خونه ی مادربزرگه را میدهد؟البته میگم که مطمئن نیستم سیگار ها دقیقا حاوی چه مخدری بوده اند ولی آنقدر قوی بوده که وقتی همه شان را کشیده تا مادر بزرگش را نگه دارد بدنش کشش آن را نداشته و مرده.دخترک خیلی خیلی قبل از اینکه از سرما بمیرد مرده بود.
ببخشید واقعا قصد ندارم گند بزنم به خیال باطل دخترک معصوم و بیگناه کبریت فروشتان ولی خب لطفا یک کمی عقل داشته باشید و منطق که بفهمید با کبریت کسی توهم نمیزند و تهش هم معصومانه نمیمیرد.
وقتی که گفتند عموی سوباساست که گول خوردید و نفهمیدید دوست پسر مادرش است.اوشین را هم که نفهمیدید فاحشه است.اینکه ملوان زبل ماریجوانا میکشیده و اسفناج کوفت نمیکرده را هم که نفهمیدید.اقلا این یکی که دیگر اینقدر واضح و مبرهن است را دیگر یانقدر ساده نباشید و بفهمید.
ها ازین جهت که تاره فهمیدم اون روز چی می گفتی..
ماری رو چجوری می کشن؟؟
بلد نیستم به خدا
هااااااا!
واقعا راستی نمی دونستم دخترک سیگار فروش بوده
از خودم دراوردم