یک مدل یک طرفه بودن فوبیا دارم که مثلا وقتی وارد خیابانش میشوم هی میترسم که نکند اینقدر بروم که بعدش نتوانم برگردم.
خب طبیعتا من یاسی نیستم که ماشین بردارم و ببرمش وسط بیابان و بعد تا ته جانم بروم جلوتر تا جانم بالا بیاید و بمیرم من از آن آدم های ساده هستم که یک مسئله ی ساده ی داخل یک خیابان دو طرفه را یک طرفه جلوه میدهند و کلی خاک بر سرشان میزنند فقط من یک فرقی با بقیه ی ساده های عالم دارم.اینکه صرفا یکم بیشتر از بقیه بلدم خیابان دو طرفه را یک طرفه جلوه بدهم.
مثلا کانال لفت میدهم.چون نمیتوانم برگردم و بگویم که ممنون.برگردم و بگویم که نه.این طور نیست.برگردم و یگویم که دوستت دارم.
این یک خیابان یک طرفه ایست که نمیشود ازش دو طرفه متصور شد.نمیشود هم خوشخیال بود که دو طرفه است و یک طرفه متصور شده.یک طرفه ی یک طرفه ی یک طرفه است.
+مثل اینکه معشوقه ت هلن کلر باشد و یک هو فلج بشود و تمام لامسه ش را هم از دست بدهد.
مجددن پرسش بعد رو تکرار می کنم!
وات هز هپند؟
آی واز جاست اوت آف پیل
با وبلاگتون خیلی حال کردم بقول خودمونیا دمتون گرم
واقعا وبلاگ محشری دارین بازم تشکر میکنم
امیدوارم به سایت ماهم سری بزنی شاید به دردتون بخوره یروزی
به امید دیدار
8965