بیشتر از اون حدی که قرار بوده توش پیش رفتم.بیشتر از اون حدی که قرار بوده دارم توش دست و پا میزنم.انکارش میکنم.ولی هست.مطمئنم که هست.حداقل به یک نوعی از بیچارگیه که شیطنت کودکانه یمن و دست زدن بهش خرابش کرده.لذت خواهی بیش از حد زمانی من از بین بردتش و این بدترین کاری بود که میتونستم با بهترین چیز زندگیم بکنم اینکه اینجوری بذارم خودش خودشو ازم بگیره.
یحتمل باید هر چیزیو چند برابرش کنم.مقدار قبل دیگه جواب نمیده.من ننر شدم.آره.من خیلی ننر شدم
چته؟نگران چی هی؟
یادم نمیاد اون موقع نگران چی بودم :)