زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

نشسته بودم و داشتم لاک هایی که ساناز روی دستم چسبانده بود را میکندم و به اینکه یعنی چقدر میشود بدبخت بود که برای تمامی مراسم پیوند یک زوج اعم از بله برون و عقد و حنابندون و عروسی و پاتختی جز یک لباس برای پوشیدن نداشت و به این فکر میکردم که یعنی اینکه من این لاک ها را بکنم یعنی لاک جدیدی خواهم زد یا تمامی فرصتم برای لاک داشتن همان لاک های زورکی ساناز بوده و بس.

البته خب.من نیاز داشتم به اینکه این لاک ها را بکنم.واقعا واقعا.


تفسیر:نویسنده به انصرافش از رشته ی کامپیوتر اشاره دارد و اینکه آیا انصراف دادنش از رشته ی کامپیوتر به معنی قطع شدن فرصت دانشجو بودنش میشود یا نه.

نماز اول وقتت را بخوان و ایمانت را هم به خدا از دست نده و بدان که صبر خیلی خوبه و از اینا که تو فالا میگن :|

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسمین چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 01:41

اگه تو لاغرتر بودی یا من چاق تر بودم و ما بیشتر فامیل داشتیم (و در نتیجه من بیشتر لباس می داشتم..، قطعن به یاری ات می شتافتم. الان احتمالن اگه کسی تو فامیل ما شوور کنه منم به مصیبت تو گرفتار می شم.
پ.ن..قطعن راه خواهی یافت. هر چند فرصت محسوب نمی شه دانشگا://

:))) یه مانتوی ساده ست.زن و مرد قاطیه.:)
ممنون :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.