یه پست دیگه بذارم میرم دینی میخونم

من امشب رو دنده ی من قبول نمیشم نیستم.رو دنده ی واقع بینی ام که من دینی نخوندم و اگه قبول نشم ممکنه دلم بخواد به هر لحظه ای برگردم که به جاش درس بخونم.ستایشو یادمه.البته وبلاگشو.اون موقع که المپیاد ادبیات داشت و سرش میخوند یه جور وحشتناکی پیگیر به نظر میومد.یه جور وحشتناکی خواستنش خواستن بود.قبول شد.امیرحسین که کنکور داشت واقعا تجلی یک کنکوری موفق بود.شبای ناخوشایندش که پیش میومد و دوست داشت چیزای خوشایند بشنوه برا دل به خواهش نبود که میگفتی که قبول میشه.تو چشماش که نگاه میکردی نمیتونستی قبول شدنشو نبینی.(همین بود که اون یک ماه حد فاصل کنکور تا نتایجش که منو خل کرد سر اینکه قبول نمیشه اونقدر دردناک بود).امیرحسینم قبول شد.

مشکل اینجاست که من که به خودم نگاه میکنم در مقایسه با اونا هیچ خواستن خاصی که بشه بهش امیدوار بود برای این قضیه نمیبینم.همینه که اینقدر همه رو نسبت بهم بی اعتماد کرده.اینقدر باور ناپذیره که بتونم...

من واقعیتش تو بیوی اینستامم نوشتم نو اچیومنت.نتیجتا هیچ تلاش منجر به موفقیتی ندارم.حالا بماند که خود تلاشو هم کم و بیش ندارم.تمام اطلاعاتم از موفقیت آدماییه که موفق شدن.تصویر قبل از موفقیت و بعد از موفقیتشونه.نمیخوام مثبت اندیش باشم.بذارین همون واقع بین خودمون بمونم.هر جور حساب میکنم تصویر من هیچ ربطی به تصویر قبل از موفقیت افراد نداره.

نظرات 2 + ارسال نظر
بهامین دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 08:19 http://notbookman.blogsky.com

انشالله موفق و قبول میشید

ممنون:)

Hanna دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 ساعت 03:50 http://maknunat-e-maktub.blogsky.com

Salam
Manam konkuriyr 95 hastam
Ensha allah movaffagh mishi … talghine manfi be delet rah nade

:) ممنون
تو هم:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.